ماجرای عابد بنی‌اسرائیل، بچه شیطان و زن‌بدکاره


ماجرای عابد بنی‌اسرائیل، بچه شیطان و زن‌بدکاره

زبان از اعضاء مهم انسان است، بیش از 140 گناه به زبان برمی‌گردد و این زبان می‌تواند ما را بهشتی کند، به همین جهت امام زمان(عج) در دعایی چنین از خداوند می‌خواهد: پروردگارا! زبان‌های ما را استوار بدار به آنچه حق است.
به گزارش فرهنگ نیوز ، دعای مشهوری منسوب به امام زمان(عج) است که حضرت در این دعا حدود چهل درخواست از ذات اقدس الهی می‌کند به همین منظور به شرح دعای حضرت ولی‌عصر(عج) به روایت حجت‌الاسلام سیدحسین هاشمی‌نژاد کارشناس مذهبی اشاره می‌شود که بخش هفتم آن در ادامه می‌آید:

«اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَ اَکْرِمْنا بِالْهُدى وَ الاِسْتِقامَةِ وَ سَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَ الْحِکْمَةِ وَ امْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَ السَّرِقَةِ وَ اغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیانَةِ وَ اسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغیبَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِتِّباعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلى مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفآءِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَ السَّکینَةِ وَ عَلَى الشَّبابِ بِالاِنابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَغْنِیآءِ بِالتَّواضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَ عَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الاُسَراءِ بِالْخَلاصِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلَى الاُمَرآءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ وَ بارِکْ لِلْحُجّاجِ وَ الزُّوّارِ فِى الزّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ».

*زبان نیکو

وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ

صواب به معنای حق است؛ یعنی حقایق استوار، حضرت ولی عصر(عج) در این دعا می‌فرمایند: پروردگارا! زبان‌های ما را استوار بدار به آنچه حق است.

زبان از اعضاء مهم انسان است، بیش از 140 گناه به زبان برمی‌گردد و این زبان می‌تواند ما را جهنمی کند و می‌تواند ما را بهشتی کند، کارآیی زبان خیلی عجیب است، اگر انسانی بخواهد شراب بخورد یک مقدماتی لازم دارد باید شراب را تهیه کند، جای خلوتی داشته باشد یا اگر نعوذ بالله کسی بخواهد مباشرت نامشروع کند جا می‌خواهد، پول می‌خواهد، طرف مقابل می‌خواهد، یک تمهیداتی لازم است، اما زبان در اختیار ماست خیلی راحت انسان می‌تواند مرتکب گناهان متعددی بشود، یک کلمه می‌گوید، فتنه‌ها روشن می‌کند، یک جمله می‌گوید عرض و آبروی مؤمنی را می‌برد.

لذا روایت دارد فردای قیامت زبان از اعضاء و جوارح دیگر عذابش بیشتر است زبان اعتراض می‌کند می‌گوید: خدایا! مرا یک عذابی کردی که هیچکدام یک از اعضاء و جوارح را این گونه عذاب نکردی، مگر ما چه کردیم، خطاب می‌آید ای زبان! تو یک جمله گفتی خون‌ها را مباح کردی، یک کلمه گفتی عرض و آبروی مسلمان را بردی، یک جمله گفتی اموال مردم را به باد دادی، به عزت و جلالم قسم تو را یک عذابی می‌کنم که هیچ کدام از اعضاء و جوارح را این گونه عذابش نمی‌کنم، لذا یک قدری مراتب زبانهایمان باشیم.

*خصلت‌های منحصر به فرد «زبان» به روایت امیرالمؤمنین(ع)

در حدیثی امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: 10 کار از کارهای زبان است، در انسان 10 حالت است که زبان این 10 خصلت و حالت را آشکار می‌کند:

1- زبان آنچه در دل است ظاهر می‌کند.

2- زبان حاکمی است که می‌تواند حرف آخر را بزند، در دعواها و اختلافات این زبان است که می‌تواند حرف آخر را بزند، در دعواها و اختلافات این زبان است که حرف آخر را می‌زند و نزاع و اختلاف را به پایان می‌برد.

3- زبان ناطقی است که در مقام جواب است و پاسخ‌ها را زبان می‌دهد.

4- زبان حاجتی که در دل انسان است بیان می‌کند.

5- زبان اشیاء و مسائل را توصیف می‌کند، یکی از چیزهایی که فرموده‌اند کسبه رعایت کنند، تعریف از جنس کردن است که متأسفانه امروزه رعایت نمی‌شود و بدترین اجناس را با تبلیغات و تعریفات کاذب به خورد مردم می‌دهند و این کار به وسیله زبان انجام می‌شود.

6- زبان امیری است که به خوبی‌ها تکلم می‌کند و چقدر خوب است که انسان از زبانش در راه امر به خوبی‌ها استفاده کند.

در حدیثی دارد که عابدی در بنی‌اسرائیل بود، نشاط در عبادت داشت، شیطان تصمیم گرفت این عابد را به زمین بزند و آلوده به گناه کند، اعوان و انصارش را جمع کرد، گفت: کی می‌تواند این عابد را زمین بزند؟ یکی گفت: من از راه شهوت زمینش می‌زنم، گفت: نه از این راه نمی‌لغزد، یکی گفت: من از راه مقام به زمینش می‌زنم! ابلیس گفت: نه این کار تو هم نیست، چون علاقه‌ای به مقام ندارد، یکی گفت: من از راه ثروت او را آلوده می‌کنم. گفت: نه کار تو هم نیست، یک بچه شیطان گفت: من از راه عبادت زمینش می‌زنم، چون او علاقه‌اش عبادت است از همان راه می‌توان شکستش داد. گفت: این کار تو است، تو از عهده‌اش بر می‌آیی.

*ماجرای عابد بنی‌اسرائیل، بچه شیطان و زن‌بدکاره

جلوی عابد آمد و شروع به نماز خواندن نماز طولانی کرد، سجده‌های طولانی، گریه‌ها، ناله‌ها، عابد دید یک نفر از خودش موفق‌تر پیدا شده، حال بیشتری دارد. نشاط بهتری دارد، به او گفت: خوش به حالت! تو کی هستی که آن قدر حال داری، نشاط داری، توفیق داری.

گفت: راستش من یک گناه کردم و بعد توبه کردم و وقتی یاد آن گناه می‌افتم، نشاط در عبادت پیدا می‌کنم، می‌خواهی مثل من شوی؟ گفت: خیلی دوست دارم، مثل تو عبادت کنم.

گفت: خوب این پول را بگیر برو شهر، منزل فلان زن بدکار و گناه کن و وقتی برگشتی یاد گناهت که بیفتی حال پیدا می‌کنی، این بیچاره را اغفال کرد، عابد پول را گرفت و آمد خانه زن بدکاره پول را انداخت، گفت: پاشو گناه کنیم، زن بدکاره از زبانش استفاده مثبت کرد، گفت: در تو سیمای صالحین می‌بینم، تو اهل گناه نیستی، چرا می‌خواهی گناه کنی، گفت: حقیقت این است که یک عابدی آمده از من اعبد است و خیلی حال خوشی دارد، می‌خواهم حال او را پیدا کنم، گفتم، چطور این قدر موفق هستی؟ گفت: من یک گناه کرده‌ام، یاد گناهم که می‌افتم نشاط در عبادت پیدا می‌کنم. زن زانیه گفت: به گمانم آن بچه شیطان بوده که خواسته تو را اغفال کند، الان هم اگر بروی او را نمی‌بینی، عابد حیف است که دامنت را به گناه بعد از چند سال عبادت آلوده کنی، بلغزی، آمد دید، آن عابد نیست. فهمید بچه شیطان بوده، خواسته آلوده‌اش کند!

امام صادق(ع) می‌فرماید: آن زن زانیه آن شب، شب آخر عمرش بود و به پیغمبر آن زمان خطاب آمد که بر پیکر او نماز بخوانید و او را تشییع کنید، گفت: خدایا! زن بدکاره را من بروم نماز بخوانم چرا؟ خطاب آمد چون یک بنده مرا از گناه دور کرد. زبان می‌تواند کارساز باشد و چقدر خوب است یک کلمه برای رضای خدا انسان امر به معروف کند.

 7- زبان واعظی است که از زشتی‌ها نهی می‌کند.

8- زبان موجب تسکین حزن‌ها و غم‌ها می‌شود وقتی کسی می‌میرد، می‌روی بازماندگانش را تسکین می‌دهی، تعزیت می‌گویی.

9- زبان کینه‌ها را بیان می‌کند. گاهی یک کلمه زبان می‌گوید که نشان دهنده کینه عمیق درونی است و چقدر بد است دلی پرکینه باشد، خدا از دل پرکینه بدش می‌آید.

10- گاهی زبان وسیله لذت گوش‌ها می‌شود؛ یعنی انسان صوت حسن که می‌شنود لذت می‌برد، قرآن را می‌خوانند لذت می‌برد، توسل به اهل بیت(ع) را می‌شنود لذت می‌برد، لذا زبان می‌تواند کارآیی خوب داشته باشد و هم کارآیی داشته باشد و شمشیر عجیبی است که دو لبه دارد و فتنه‌انگیز عجیبی است.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: چیزی از زبان سزاوارتر به زندانی کردن طولانی نیست جا دارد که انسان زبانش را در دهانش زندانی کند، چون این زبان می‌تواند انسان را جهنمی کند و کسانی که جلوی زبان خود را نمی‌گیرند، از درب زبان به جهنم می‌روند.

در حدیث دارد که افرادی به محشر در روز قیامت می‌آیند که زبان دراز هستند، زبانشان چند کیلومتر است و اینها زبا‌ن‌درازان دنیا هستند، زبانش از شرق تهران دراز شد رفت غرب تهران! غیبت یک مؤمنی را کرد زبانش از تهران دراز شد رفت قم، غیبت عالمی را کرد تجلی این زبان درازی این است که قیامت خداوند زبان این افراد را دراز می‌کن،د زیر پای اهل محشر و مردم روی زبان‌های بعضیها در محشر راه می‌روند.

*چه هنگامی جواب سلام امام حسین(ع) را می‌شنویم

این زبان اگر طیب و طاهر بشود و به امام حسین(ع) سلام بدهد و توسل پیدا کند، جواب می‌گیرد، مرحوم حاجی کلباسی در «خصائص العباسیه» می‌نویسد یک شبی در عالم رؤیا دیدم در کربلای معلی و در حرم مولایم سیدالشهدا(ع) هستم، یک وقت دیدم آقا امام حسین(ع) بالای ضریح نشسته‌اند، شروع کردم زیارت وارث را خواندم، عرضه داشتم: السلام علیک یا وارث آدم صفوة‌الله، آقا فرمودند: و علیک‌السلام و رحمة‌الله و تا آخر زیارت هر سلامی دادم، آقا پاسخ فرمودند: اگر زبان پاک بشود و بعد سلام بدهد باید جواب بگیرد.

در خرمشهر یک حسینیه‌ای هست مال عربهاست و رسمشان این است که روز هفتم محرم روضه قمر بنی‌هاشم می‌خوانند، فردی بود فلج به نام مخیلف که در حسینیه به حضرت عباس متوسل می‌شود و همانطور که پای منبر خوابیده بود، آرام آرام اشک می‌ریخت یک مرتبه دیدن بلند شد، هی عباس، عباس می‌گوید و به سینه می‌زند. مجلس منقلب شد. گفتند چه شد؟ گفت همین‌طور که این جمعیت به سینه می‌زدند و من هم توسل پیدا کردم، گفتم عباس من هم دوست داشتم مثل اینها می‌ایستادم و برای تو به سر و صورت می‌زدم، یک مرتبه دیدم آقایی سوار بر اسب بین جمعیت ظاهر شد، فرمود: بلند شو و تو هم برای عباس لطمه بزن، گفتم: فلجم! فرمودند: شفایت دادیم، بلند شو، گفتم: اگر می‌شود دستم را بگیر، بلندم کن، فرمودند: من که دست در بدن ندارم، ولی افسار اسبم را بگیر، افسار را گرفتم بلند شدم، آقا رفتند و من هم شفا یافتم.

ماجرای اسلام‌آوردن یک بانوی مسیحی/ دوقلوهای مبلغ قرآنی+عکس


ماجرای اسلام‌آوردن یک بانوی مسیحی/ دوقلوهای مبلغ قرآنی+عکس

خودشان را دوقلوی‌های غیرافسانه‌ای می‌خوانند، زیرا با کمک همدیگر قرآن کریم را در مدت کوتاهی حفظ کرده‌اند، با هم دروس حوزه را به اتمام رسانند، حتی مراسم خطبه‌خوانی غدیر را در اصفهان با هم اجرا کردند.

به گزارش فرهنگ نیوز ، از دوران راهنمایی علاقه زیادی به تحصیل در علوم حوزوی داشت، اما به سفارش پدر و مادرش بعد از اتمام دروس متوسطه همراه با برادر دوقلویش وارد حوزه علمیه اصفهان می‌شود. اما مدتی نمی‌گذرد که اشتیاق آن‌ها به حفظ قرآن کریم باعث می‌شود که چند ماهی تحصیل را تعطیل کنند و با همیاری هم در مدت کوتاهی کل قرآن را حفظ شوند، به لطف قرآن کریم سطوح مقدماتی و سطح دو حوزه را در مدت شش سال به پایان می‌رساند و در همین اثنا نهج‌البلاغه را حفظ می‌کنند.

برای شرکت در دروس سطح خارج وارد شهر مقدس قم می‌شوند؛ یکی وارد گرایش امامت و مهدویت و دیگری به گرایش تفسیر قرآن روی می‌آورد.

ابوالفضل جعفری‌پور یکی از دوقلوها، هم اینک مسئول پاسخگویی مرکز تخصصی نماز است، وی برای تبلیغ معارف الهی به سراسر کشور و حتی برخی کشورهای منطقه رفته است، خاطراتی را بازگو می‌کند که جای بسی تأمل است:

*در ابتدا خودتان را معرفی می‌کنید؟

-ابوالفضل جعفری‌پور متولد 7 تیر 1361 در خمینی‌شهر اصفهان هستم، بعد از مقطع راهنمایی با تشویق پدر و مادر و علاقه‌ای که خودم به علوم دینی داشتم می‌خواستم با مقطع سیکل وارد حوزه شوم، ولی با مشورت خانواده و کسانی که خودشان طلبه بودند، مصمم شدیم با دیپلم ادبیات و علوم انسانی وارد حوزه شویم.

در آن زمان رسم بر آن بود که با سیکل وارد حوزه شوند، ولی به سبب اینکه نگرش افراد در مقطع دبیرستان تغییر می‌کند، ما مصمم شدیم دیپلم را بگیریم و به همراه اخوی بزرگوار در سال 1378 وارد حوزه علمیه شدیم، یک سال در حوزه علمیه درس خواندیم و سال بعد در مؤسسه جامعة‌‌القرآن به مدت 5 ماه و 5 روز قرآن کریم را حفظ کردیم.

*چند تا خواهر و برادر هستید؟

سه برادر و پنج خواهر

*اسم برادر دوقلویتان چیست؟

- محمد جعفری‌پور

*کدام یک بزرگ‌تر هستید؟!

بنده

دوقلوهای مبلغ قرآنی اصفهانی و روش منحصر به فرد آن‌ها برای حفظ آیات الهی!

*رمز موفقیت در حفظ قرآن کریم آن هم در این مدت کم چی بود؟

-رمز موفقیت بنده این بود که در امر حفظ قرآن هم‌مباحثه‌ای همچون اخوی داشتم و روزانه ما 10 ساعت قرآن حفظ می‌کردیم و روزی 10 جزء قرآن را مرور می‌کردیم.

البته وقتی وارد حوزه علمیه الهادی اصفهان شدیم، به برکت حفظ قرآن کریم استعداد حافظه ما مضاعف شد و توانستیم در مدت شش سال سطح را تمام کنیم، یعنی 10 سال حوزه را در شش سال گذارندیم و بعد از آن وارد درس خارج آقای مظاهری و موسوی‌درچه‌ای در اصفهان و پس از آن وارد حوزه علمیه قم شدیم.

در اصفهان در مقطع کارشناسی فقه و اصول وارد شدیم و در حوزه علمیه قم کارشناسی ارشد امامت و مهدویت به پایان رساندم، بعد از آن طی دوره تخصصی نماز جزو پژوهشگران و مدرسین مرکز تخصصی نماز شدم و هم اکنون در مرکز تخصصی نماز مشغول پژوهش و عضو شورای پژوهش و آموزش هستم.

*درباره شیوه و روش حفظ قرآن خودتان توضیح می‌دهید؟

-درباره روش حفظ قرآن کریم یکی از روش‌های مؤثر برای ما ایرانیان، روش هفت ساعت و هفت روز است؛ یعنی برای اینکه یک مطلب در حافظه کوتاه مدت انسان جای بگیرد، لازم است هفت ساعت آن را تکرار کنیم، قرآن کریم را باز می‌کنیم، سه کلمه از قرآن کریم را می‌خوانیم، «الله ولی الذین...» پنج مرتبه تکرار می‌کنیم، با نگاه از روی آیه قرآن تا حافظه تصویری شکل بگیرد و بعد از آن قرآن را می‌بندیم، دو مرتبه تکرار می‌کنیم، قرآن را باز می‌کنیم، یک کلمه اضافه می‌کنیم «الله ولی الذین آمنوا ...»، سه مرتبه تکرار می‌کنیم و بعد از آن قرآن را می‌بندیم، همین طور یک کلمه یک کلمه اضافه می‌شود.

در مورد حفظ قرآن یکی مسأله زمان است، اگر امروز ساعت شش صبح حفظ کردیم، فردا هم همین ساعت حفظ کنیم، ذهن ما فعال می‌شود که در این ساعت قرآن کریم را فرا بگیرد و ذهن ما در این ساعت فقط قرآن کریم را یاد می‌گیرد.

مسأله دوم مقدار حفظ و مسأله دیگر مقدار زمان حفظ است، اگر از 45 دقیقه بیشتر شد؛ در ابتدای کار نه تنها مفید نیست، بلکه به انسان ضرر می‌زند، حد نرمال ما ایرانی‌ها در یادگیری 45 دقیقه است و این چیزی است که به لحاظ کارشناسی ثابت شده است، حال در مدت 45 دقیقه، نصف یا یک صفحه حفظ کردید، مهم نیست، مهم این است که آیات را حفظ کرده باشید.

در روزهای اول و تا یک ماه اول نصف صفحه می‌شود، بعد از آن هر چه میزان یادگیری انسان بالا برود، آیات و کلمات قرآن تکراری می‌شود که تا سوره مبارکه اعراف اگر کسی حفظ کند، دیگر بقیه قرآن تقریباً دو سوم تکراری است و تنها یک سوم کلمات جدید دارد، طبق فرمایش رسول اکرم(ص) خواندن قرآن موجب تقویت حافظه انسان می‌شود.

راهکارهای تقویت حافظه

*همزمان با خواندن دروس حوزه، قرآن را حفظ ‌کردید؟!

- نه! همه کارها تعطیل شده بود، فقط کار ما حفظ قرآن بود که از صبح شروع می‌کردیم و تا اذان مغرب هم ادامه داشت، صبح دوباره همین برنامه ادامه می‌یافت، البته پشتکار خیلی مهم است، توصیه می‌کنم دوستداران حفظ اول مصمم شوند، اراده خود را قوی کنند، که در عین حال کاری بسیار آسان و ظریف است.

همچنین باید در این مدت نسبت به تقویت حافظه هم توجه کنند، یکی از چیزهایی که مغز انسان به آن نیاز دارد گلوکز است، لذا با خوردن شیرینی‌های طبیعی مانند عسل، خرما، شیر، کندر (که در روایات داریم) به تقویت حافظه خود کمک کنند، همچنین خواندن قرآن کریم و برخی مواد غذایی مانند گوشت گردن گوسفند هم در این مهم مؤثر است، به گونه‌ای که در روایات ذکر شده است پیامبر اکرم(ص) گوشت گردن گوسفند را میل می‌کردند یا به فرموده امام صادق(ع) خوردن 21 عدد مویز ناشتا تا هفت روز موجب تقویت حافظه انسان می‌شود.

مسأله دیگر اینکه حفظ قرآن کریم تا هفت روز باید ادامه پیدا کند، به عبارتی دیگر هفت روز زمان می‌برد که وارد حافظه بلندمدت شود، بنابراین حفظ اولیه خیلی مهم است، اگر انسان خوب حفظ کند و به مرور یک جز یا حتی نیم جزء را دوره کند، دیگر از حافظه‌اش پاک نخواهد شد.

* زیر نظر کدام استاد قرآن را حفظ کردید؟

-آقای سلیمانیان، ولی آقای سلیمانیان با روش نوار و تکرار آیات کار می‌کردند، ما که دیدیم روش مؤسسه برای ما کافی نیست، خودمان دو نفری به حفظ قرآن پرداختیم، رمز موفقیت در حفظ قرآن این است که 2 نفر باشند، یعنی هم‌بحث داشته باشند که یکدیگر را تشویق کنند، این عامل مؤثری است برای اینکه انسان هم قوی حفظ کند و هم سرعت بالایی برای حفظ داشته باشد.

دوقلوهای مبلغ قرآنی از سمت چپ؛ ابوالفضل و محمد جعفری‌‌پور و دوقلوهای عراقی (حسن و حسین) در آغوش آن‌ها

 برای حفظ قرآن، قل قرآنی داشته باشید!

*حالا اگر هم‌بحث و قل نداشته باشند، چه کار کنند؟!

-مهم دوقلو بودن نیست، ببینید یکی از خصوصیات حوزه وجود هم‌مباحثه است که در دانشگاه این طوری نیست، چون همان خواندن تنها مهم نیست  و بیان برای دیگران موجب رشد انسان می‌شود و باعث می‌شود در حافظه بماند.

*پس در واقع دنبال یک قل قرآنی بگردند!

-بله! به شرطی که هر دو  علاقه‌مند و مصمم برای حفظ قرآن کریم باشند، نمی‌گویم الزاماً این باشد می‌خواهیم بگویم اگر می‌خواهند سرعت بالا داشته و موفق شوند، لازمه‌اش این است.

بااین وجود انسان می‌تواند با افرادی که داخل خانواده هستند، حالا الزاماً هم لازم نیست طرف مقابل حفظ کند، اینکه کسی باشد که حفظ را تحویل بگیرد، یعنی اهمیت قائل باشد و پدر و مادر و خواهر خانواده مصمم باشد و به عنوان یک معلم همه تکالیف را چک کند.

*نهج‌البلاغه را با هم حفظ کردید؟

-به همراه اخوی با همان روش مباحثه حفظ کردیم، ولی با آن سرعتی نبود که برای حفظ قرآن داشتیم، زیرا همزمان با تحصیل دروس خارج فقه و اصول حوزه بود و به همین جهت یک مقداری به طول انجامید.

*چه مقدار طول کشید؟

-حفظ نهج‌البلاغه سه سال طول کشید.

*شما میان خویشاوندانتان روحانی داشتید، یا همان علاقه شخصیتان عامل ورود شما و دیگر برادرتان به حوزه شد؟

-ورود ما به حوزه از روی علاقه بود، ولی مرحوم پدر اصرار داشت که تشخیص‌مان درست باشد، چون بعد از اتمام دبیرستان خیلی افراد به دانشگاه گرایش پیدا می‌کردند، البته کسانی که همراه ما بودند و در همان دوره راهنمایی ابراز تمایل به حوزه می‌کردند، بعدها وارد دانشگاه شدند، اما من و اخوی بعد از اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه شدیم.

خواهرزاده اولین شهید روحانی انقلاب هستم

*پس شما در بستگانتان روحانی نداشتید؟!

-چرا! سه نفر از دایی‌های بنده از روحانیون بودند که بزرگترین آن‌ها مرحوم شهید سیداحمد دیباجی هست که 18 فروردین 58 در تهران، خیابان شهید دیباجی کنونی به همراه فرزندشان سیدمحمد و سیدعلی به شهادت رسیدند، وی در نجف بود، ولی بعد از انقلاب به سبب علاقه‌ای که به مرحوم امام(ره) پیدا کرده بود، به ایران آمد و در مسجدی که به اسم مسجد مهدیه شده است، مشغول به تبلیغ شد و به شهادت رسید، در واقع اولین شهید روحانی انقلاب مرحوم دیباجی بود.

دایی دیگر ما رئیس دانشکده الهیات مرحوم سیدرضا دیباجی بود، قبل از انقلاب رئیس دانشگاه جندی شاپور دانشگاه شهید چمران امروزی اهواز بود.

سیدابوالقاسم دیباجی دیگر دایی ما هم اکنون نماینده آیت‌الله سیستانی در کویت هست، با اینکه در خانواده خود روحانی داشتیم، منتها به گونه‌ای نبوده است که به خاطر تأثیرپذیری از آن‌ها باشد، با این وجود علاقه پدر و مادرم هم برای ورود ما به حوزه خودش یک محرک اصلی بوده است.

لزوم توجه طلاب و روحانیون به بسترهای تبلیغ در فضای مجازی/ شرط موفقیت طلاب در خارج حفظ قرآن کریم است

*برای تبلیغ کجا فعالیت داشتید؟

-به غیر از طرح‌های معراج، مفتاح و محراب که برای مرکز تخصصی و به سراسر کشور رفته‌ام، در فضای مجازی پاسخگوی مسائل دینی هم هستم، در فیس‌بوک فارسی هم کار تبلیغ دین را انجام می‌دهم، در فضای مجازی با مناظره‌ و مباحثه‌ با مسیحیان الحمدلله موفق شدیم برخی افراد را در همین ایران خودمان جذب اسلام کنیم، می‌خواهم بگویم از این فضا نباید غافل بود، حالا که موقعیت برای تبلیغ دین ایجاد شده است، توصیه می‌کنیم که طلاب عزیز هم استفاده کنند.

در شرایط کنونی صرف وبلاگ‌نویسی مهم نیست، بلکه طلاب باید با جامعه در تعامل باشند و حرف آن‌ها را بشنوند، بفهمند، هضم کنند و پس از آن متناسب با سؤالشان پاسخ دهند، این روش خیلی در مکتب اهل بیت(ع) پررنگ است که هر شاخصی را متناسب با میزان درک خودش پاسخ می‌دادند، پیامبر(ص) فرمودند: ماپیامبران مأمور شدیم که به میزان عقول مردم با آن‌ها صحبت کنیم.

در کشورهای اسلامی مانند سوریه، عربستان سعودی هنگامی که با اهل سنت و حتی سلفیه روبرو شدم، به این یقین رسیدم که مکتب پویای تشیع سؤالی بدون جواب ندارد، منتها لازمه‌اش این است که طلاب و رحانیون یک مقدار مسلط به قرآن کریم باشند و انسان وقتی با حفظ قرآن کریم جلو می‌رود، در مناظره برنده می‌شود.

به عبارتی دیگر یکی از رمزهای موفقیت اهل سنت حفظ قرآن است، بنابراین توصیه می‌کنیم طلاب حوزه‌های علمیه که حتی حفظ ترتیبی قرآن را نمی‌توانند انجام دهند، حفظ موضوعی داشته باشند، اگر روزانه یک آیه قرآن حفظ کنند، در آخر سال 365 آیه را حفظ کرده اند

حسان عبدالمنان قرآن را به صورت موضوعی با نام «معجم الموضوعی لایات القرآن الکریم» جمع‌آوری کرده که توسط انتشارات دارالعلم  چاپ شده است، این کتاب در این زمینه خیلی مؤثر است، در واقع بچه شیعه با حفظ موضوعی قرآن می‌داند که اعتقاد خودش کجای قرآن کریم آمده است و در نتیجه آن از اعتقادات دفاع کند.

* اخوی شما هم در مرکز تخصصی نماز است؟

- خیر! ایشان در حوزه تفسیر قرآن کریم فعالیت می‌کنند.

دوقلوهای اصفهانی مراسم خطبه‌خوانی در غدیر را اجرا می‌کنند/ سنت حسنه خطبه‌خوانی غدیر احیا شود

*به مناسبت عید غدیرخم در اصفهان مراسم خطبه خوانی دارید، چند سالی است که این کار را انجام می‌دهید؟

-خطبه‌ای که پیامبر اکرم(ص) در کنار آبگیر غدیر ایراد فرمودند به خطبه «غدیریه» معروف است که در کتاب‌های حدیثی مانند احتجاج شیخ طبرسی وبحارو ... نقل شده است، در روز عید غدیر خم دکوراسیون غدیر چیده می‌شود و ما هم همانند آنچه در روایت آمده است، از حفظ اجرا می‌کنیم و مسلماً هر چیزی به روش تصویری انجام شود ماندگاریش در مخاطب بیشتر است.

در شب و روز عید غدیر در اصفهان وشهرهای اطراف اجرا کردیم، استقبال از این مسأله زیاد است و برای فرهنگسازی شبیه‌سازی خطبه غدیر نیاز به افراد زیادی داریم که خطبه را حفظ باشند و بهتر است که خانواده‌ها فرزندانشان را به این امر تشویق کنند و ما هم اکنون با برگزاری کلاس حفظ خطبه بیش از 50 حافظ خطبه در اصفهان داریم.

از سال 80 به همراه اخوی خطبه غدیریه پیامبر اکرم(ص)، خطبه امام سجاد(ع) در شام و خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) را اجرا کردیم.

هنگامی که ائمه جماعت مدینه از دست مبلغ ایرانی عصبانی می‌شود

*خب! در این قسمت از خاطرات تبلیغی‌تان برایمان می‌گویید؟

-در سفرهای داخلی و خارجی برای هر مبلغ دینی یکسری اتفاق‌ها می‌افتد که همه اینها خاطره‌انگیز است، از کشور سعودی شروع کنم، همان طور که گفتم رمز موفقیت مبلغان ما در مواجهه با فرقه‌های دیگر مذاهب دیگر تسلط به آیات قرآن است و از آنجایی که به فرموده مقام معظم رهبری به 10 میلیون حافظ نیاز داریم، لازمه‌اش این است که از طلاب شروع کنیم که الحمدلله گام‌های مهمی برداشته شده و قرار است در طول 10 سال با برنامه‌ریزی‌های انجام شده طلبه‌های ما حافظ کل قرآن کریم شوند.

یکی از خاطرات بنده مربوط می‌شود به گفت‌گو با یکی از ائمه جماعات مدینه که در مسجدالنبی رخ داد، در این گفت‌وگو هر چه راجع به غدیرخم و خطبه غدیر -که کامل حفظ بودم و با با لهجه فصیح عربی خواندم- می‌گفت «والله لا ادری والله لا ادری» یا واقعاً نمی‌دانست، می‌پرسید خم کجاست؟ یا کتمان می‌کرد! تا اینکه بحث را به سمت آیه تطهیر بردم، پیش خودم گفتم: اینجا آخر خط است، باید پیاده بشوی!

در ابتدا گفتم: ای بزرگوار! شما عرب هستی و من عجم هستم، شما نسبت به من به زبان قرآن بیشتر آشنا هستی.

در پرانتز بگویم: همان‌طور که می‌دانید اهل سنت همگی اتفاق دارند که این آیه تطهیر مخصوص اهل بیت(ع) نیست، مخصوص پنج تن آل کسا نیست، بلکه زنان پیامبر(ص) را شامل می‌شود- اهل بیت پیامبر(ص) هم شامل همسران حضرت هم می‌شود- وقتی آیه را خواندم بسیار تعجب کرد، فهمید من می‌خواهم چه بگویم، چون در زبان عربی اگر زنان جمعیت‌شان بیشتر از مردان باشد، فعل به صورت مونث آورده می‌شود و اگر کمتر از مردان باشند، فعل به صورت مذکر می‌آید، اینجا بود پس از یک ساعت و 20 دقیقه مناظره این استاد ما چهره‌اش برافروخته شد و با تندی گفت: از جا بلند شو، «قم! قم!» و در نهایت محل را ترک کرد.

بنابراین اگر مسلط به قرآن کریم باشیم، هیچ وقت در مناظره شکست نمی‌خوریم، بارها مشاهده شده افرادی وارد مباحثه با علمای سعودی می‌‌شوند، چون تسلط به قرآن کریم ندارند و در این شرایط مردم آن‌ها را نگاه می‌کنند، وجهه خوبی نخواهد داشت.

یک خاطره خوش ما مربوط به جوانی از اهل یمن بود، ‌وقتی با او صحبت کردم - البته او خیلی جستجوگر بود و خودش جلو آمد- بحث تحریف قرآن از سوی شیعه و دشنام به صحابه را مطرح کرد! من هم در جواب گفتم: ما همان قرآنی را می‌خوانیم که شما می‌خوانید، همچنین در مکتب شیعه لعن هست، اما سبّ نیست، وقتی فهمید حافظ قرآن کریم هستم بسیار مسرور شد، با این وجود یکی از اتهاماتی که اکنون به شیعیان می‌زنند، این است که آن‌ها اعتقاد به نبوت حضرت علی(ع)‌ دارند! من هم به این جوان یمنی گفتم که این گونه نیست و امیرالمؤمنین(ع) جانشین پیامبر(ص) است.

عدم باور درست به معاد مانع خشوع انسان به اطاعت الهی می‌شود

*در خصوص فعالیت داخل کشور هم خاطره‌ای به ذهنتان می‌رسد؟

-در حوزه داخلی اعتقادم بر این است که بر اساس آیات قرآن اگر ایمان شخص به توحید و معاد درست شود، فرد به خوبی جذب آموزه‌های دینی می‌شود، خداوند متعال در آیه 45 سوره بقره می‌فرماید: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ»، نماز خواندن سخت است، باید از خواب و کار و مشغله‌ات به خاطر نماز بزنی، بنابراین مسأله نماز به اعتقاد به معاد گره خورده است، «الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»؛ همان کسانى که مى‏دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت.

پس نماز برای شما سنگین است تا زمانی که به خشوع برسید، زمانی به خشوع خواهید رسید که باور شما نسبت به معاد ایجاد شود، متأسفانه در بحث توحید و معاد کم کار کردیم.

شخصی می‌گوید: من نماز نمی‌خوانم! باید گفت: مگر خداوند به نماز ما نیاز دارد، این شخص مشکل توحیدی دارد، مسأله نماز برای او جا نیفتاده است، در حالی که نماز به خاطر زندگی برزخی و حیات طیبه انسان  تشریع شده است، نه اینکه خداوند به نماز ما احتیاج داشته باشد. همه مردم دنیا همانند ابوجهل شوند یا همانندسلمان فارسی، برای خداوند هیچ فرقی نمی‌کند این را باید یقین کرد

یا وقتی بحث حکمت خدا برای یک جوان جا نمی‌افتد، دست از یکسری مسائل عملی مانند حجاب، نماز و روزه بر می‌دارد، در ماه رمضان علناً روزه خواری می‌کند، این ناشی از ضعف اعتقادی به توحید و حکمت خداوند است.

باید هضم کرد که خداوند تمام دستوراتش بر اساس حکمت است، بر اساس حکمت است که فرمود: گوشت خوک حرام و گوشت گوسفند حلال؛ چون یعنی برای خدا فرق نمی‌کند همه گوشت خوک بخورند یا گوشت حلال.

فکر می‌کنیم جامعه از لحاظ اعتقادی رشد کرده است، نه این گونه نیست، بلکه جامعه به لحاظ علمی رشد کرده است و از لحاظ اعتقادی رشد چندانی نداشته است، حتی رو به انحطاط، ضعف و زوال است، شما می‌بینید وقتی عرفان‌های نوظهور پدید می‌آید عده زیادی جذب می‌شوند، این نشان از ضعف اعتقادی انسان‌هاست.

ماجرای گرویدن یک بانوی مسیحی به شیعه

اما درباره خاطره داخلی! راجع به این شیعه شدن یک شخص مسیحی است، به روش قرآن کریم با ایشان گفت‌وگو کردم، گفتم: شما مسیحی هستی، چرا یهودی نیستی؟ گفت: دین مسیحیت بعد از یهودیت آمده است، گفتم:‌ دین اسلام هم بعد از مسیحیت آمده است، خب باید بپذیرید. گفت: حاج‌آقا اسلام سخت است، باید نماز بخوانیم، حجاب رعایت کنیم.

گفتم:‌ صبر کن! اسلام دوبخش دارد، یک اسلام نظری و یک اسلام عملی، اسلام نظری که شما وارد توحید می‌شوید که خدا یکتاست، این خیلی تفاوت می‌کند که شما با این اعتقاد و باور از دنیا بروید که شریک برای خدا قائل شوید، بگویید: «ان الله ثالث ثلاثه»! خدا سومی از سه تاست؛ پدر(خدا) و پسر(حضرت عیسی) و روح القدس (جبرئیل) یا اعتقاد به اینکه خدا یگانه است، قرآن آخرین کتاب آسمانی است و کاملتر از انجیل است، رسالت حضرت محمد(ص) کامل‌تر از حضرت عیسی(ع) است.

گفت: از کجا معلوم که دین اسلام کامل باشد؟

در پرانتز این مطلب را بگویم یکی از مسائلی که روی آن کم کار کردیم، در خصوص آداب زندگی فردی و اجتماعی از منظر اسلام است، روایات فراوانی علامه مجلسی در کتاب العشره «بحارالانوار» جمع‌آوری کرده که اهل بیت(ع) فرمودند: خوردن شما این‌گونه باشد، رفتار فردی و اجتماعی این گونه باشد، حتی سر سفره نشستن، مسافرت رفتن و .... این موارد مطرح شده است. وقتی زیبایی‌های اسلام بیان شود، کامل بودن آن مشخص می‌شود که این دین برای تمام شؤون زندگی انسان برنامه دارد.

گفتم بهترین راه مقایسه است، من به ایشان کتاب «بهشت اخلاق» استاد نیلی‌پور در خصوص آداب و رفتار اسلامی کتاب «حلیة ‌المتقین» علامه مجلسی و نهج البلاغه را معرفی کردم، به او گفتم: حالا همه را لازم نیست مطالعه کنید، من قرآن، انجیل، تورات و زبور را خواندم، شما هم بخوانید، ببینید کدام آموزه‌ها به عقل و فطرت شما نزدیک است، دو سه هفته‌ای طول کشید و بالاخره پاسخ داد که بله! من شیعه شدم، به سبب اینکه واقعاً می‌بینم مکتب شیعه از لحاظ آداب زندگی دنیوی و اعتقادات اخروی خیلی غنی است.

* مشکل نوع نگاه این شخص مسیحی چی بود؟

مشکل نگاه کردن به عمل مسلمانان بود، اینکه مسلمان‌نماها به اسم اسلام یک عمل اشتباهی را انجام می‌دهند، این باعث می‌شود دیگران نسبت به دین بدبین شوند، بنابراین باید خیلی مراقب باشیم. امیرالمؤمنان(ع) می‌فرماید: «ان دین الله لا یعرف بالرجال، بل بایة الحق، اعرف الحق تعرف اهله...»، همانا دین خدا به وسیله اشخاص و مردان سرشناس شناخته نمی‌شود، بلکه به نشانه‌ها و آیات الهی شناخته می‌شود، بنابراین دستورات و نشانه‌های حق را بشناس تا در شناخت صاحبان حق گمراه نشوی.

بنابراین دین خدا با من روحانی شناخته نمی‌شود، با عمل مسلمانان حتی دانشمندان شیعه شناخته نمی‌شود، بلکه باید حق را شناخت، هر انسانی ممکن است اشتباه بکند، تنها  دوچیز که اشتباه ندارند، قرآن و عترت، باید ما  به این درک برسیم که اسلام با عمل یک مسلمان شناخته نمی‌شود، اگر قوانین، رفتار و عمل ضد اسلامی درجامعه دیدید ربطی به اسلام ندارد، خیلی واضح و روشن است. خیلی مواقع شده است به یک جوانی که در نماز سست است، می‌گوییم جوان نماز برای رشد خود انسان است، می‌گوید ای بابا حاج آقا! وقتی بعضی مسئولین به مردم دروغ می‌گویند، تو انتظار داری ما نماز بخوانیم، من هم در جواب می‌گویم: این چه منطقی است! وقتی توضیح داده می‌شود، می‌پذیرد که عمل آن‌ها ربطی به اسلام ندارد.

اگر روی ریشه‌ها کار کنیم و با ملایمت و ملاطفت همراه با زبان نرم سخن بگوییم، در جذب افراد موفق خواهیم بود، همان گونه خداوند متعال خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ»؛ به سبب رحمت خداست که تو با آن‌ها این چنین خوشخوی و مهربان هستی، اگر تندخو و سخت دل می‌بودی از گرد تو پراکنده می‌شدند، بنابراین این اخلاق پیامبر(ص) است که مردم را جذب دین می‌کند.

مسأله سوم این است که باید به اندازه عقل مردم سخن گفت، در واقع این بحث چهره به چهره جواب می‌دهد و در صورتی که به اندازه عقول مردم صحبت کنیم، موفق خواهیم بود.

گام‌های عملی که انسان را به سوی سعادت سوق می‌دهد

* و صحبت پایانی....

- من کسی نیستم بخواهم توصیه کنم، آنچه در این دنیا داریم می‌بینیم، مظلومیت شیعه است، خانواده‌ها نسبت به مسائل دین حساس باشند، نسبت به مسائل عبادی دینی فرزندانشان حساس باشند، مخصوصاً «نماز»‌ به عنوان محور توجه داشته باشند که در قرآن  تنها عامل بازدارنده از گناه نماز معرفی شده است.

امام علی(ع) در نامه 27 نهج البلاغه به فرماندار مصر می‌نویسد: -اگر می‌خواهی فرمانده خوبی باشی، رئیس جمهور خوبی باشی، رهبر خوبی باشی- «بدان که همه اعمال تو، تابع نماز است»، بنابراین اگر در مکتب تشیع زندگی می‌کنیم یا پیرو اهل بیت(ع) هستیم، برای رشد و حیات طیبه در عالم برزخ به یکسری اعمال عبادی نیاز داریم.

یکی از چیزهایی که انسان را رشد می‌دهد این است که انسان دائم‌الوضو باشد، بسیار بد است که یک بچه شیعه برخلاف مکتب اهل بیت(ع) ‌حرکت کند، این یکی از گام‌های عملی است.

در زندگی اهل بیت(ع) خیلی چیزها خیلی راحت است، یک هفته و ده روز زمان می‌خواهد تا برای انسان ملکه شود، یک مقدار تقصیر رسانه است که تبلیغ نمی‌کند و یک مقدار هم تقصیر خودمان است، زیرا دوست داریم که دیگران برای ما بازگو کنند، در حالی که باید مطالعاتمان را در زمینه دینی بالا ببریم.

دانلود مستند عمامه های انگلیسی


دانلود مستند عمامه های انگلیسی (قسمت دوم)

دومین قسمت از مجموعه مستند عمامه های انگلیسی پس از استقبال بی نظیر از قسمت اول ، منتشر شد.

مستند عمامه های انگلیسی (قسمت دوم) | دانلود فیلم
 

مستند عمامه های انگلیسی (قسمت اول) | دانلود فیلم

قسمت سوم مستند عمامه های انگلیسی

سومین قسمت از مجموعه مستند عمامه های انگلیسیی با موضوع شیعیان افراطی و شبکه های تلویزیونی افراطی و واسته به صادق شیرازی را می توانید مشاهده کنید.

بخش اول

 
بخش دوم

amame2.flv | دانلود فیلم

مختصات فکری جریانی تندرو در لباس شیعه

در طول تاریخ تشیع همواره افراد گوناگونی در بعضی از اندیشه‌های مذهبی دچار افراط شده‌اند امّا هیچ‌گاه این افراط‌گرایی در خدمت جریانی خاص نبوده و به هدف تبلیغ و ترویج جریان‌ها و گروه‌ها مورداستفاده قرار نمی‌گرفته است.
 
به گزارش فرهنگ نیوز ، افراط و تفریط همواره قرین هر اندیشه و تفکری بوده است و هیچ دین و مذهبی نمی‌تواند ادعا نماید که پیروانش از افراط و تفریط به دور بوده و دچار آن نشده‌اند. البته شناخت حدود افراط و تفریط تنها برای کسانی حاصل می‌شود که با مراجعه به منابع اصیل دینی آگاهی‌ کاملی از آموزه‌ها و دستورات دینی به دست آورده‌اند، ورنه عنوانِ «تفریط در دین» همواره از عناوینی بوده که افراط‌گرایان با استفاده آن عدم همراهی دیگران با اندیشه‌های خویش را توجیه نموده‌اند، همچنان که تفریط گران نیز معمولاً با چماق افراط‌‌گرایی اعتدال‌گرایان را مورد نوازش قرار می‌دهند. چیزی که بدیهی است مذهب تشیع نیز در آموزه‌های خویش با افراط‌ها و تفریط‌های فراوانی روبرو بوده است که عالمان آگاه و روشن‌فکر با مراجعه به منابع اصیل دینی باید به تبیین مرزها و حدود آنها بپردازند. اما هدف از این نوشتار بررسی آموزه‌های دینی، و بیان افراط‌ها و تفریط‌‌های صورت گرفته پیرامون آنها نیست، بلکه معرفی جریانی نوپدید است که با بهره‌گیری از افراط‌ گرایی‌های سابق، و تفسیر و توجیه آنها و همچنین افزودن مطالبی جدید اهداف خاصی را در جهان اسلام دنبال می‌کنند؛ به دیگر سخن در طول تاریخ تشیع همواره افراد گوناگونی در بعضی از اندیشه‌های مذهبی دچار افراط شده‌اند امّا هیچ‌گاه این افراط‌گرایی در خدمت جریانی خاص نبوده و به هدف تبلیغ و ترویج جریان‌ها و گروه‌ها مورداستفاده قرار نمی‌گرفته است، این در حالی است که جریانی که از آن سخن می‌گوییم با بهره‌گیری از افراط‌گرایی‌های مذهبی می‌کوشد تا: اولاً، چهره‌ای متفاوت و زشت از تشیع در منظر مسلمانان و جهانیان ارائه نماید و سدی در مقابل نفوذ تفکر انقلاب اسلامی ایران به وجود آورد. ثانیاً، از درون به مقابله و ایستادگی در برابر تشیع اصیل و انقلابی پرداخته و با مبارزه درون مذهبی، ضمن متزلزل ساختن جاذبه‌های تشیع آنها را به دافعه تبدیل نماید. البته بحث دراین‌باره فراوان بوده و ان شاء الله در فرصتی مستقل به بیان آن خواهیم پرداخت. اما در ادامه این نوشتار نگاهی خواهیم داشت به بعضی از گزاره‌هایی که این جریان از آنها به عنوان سرمایه‌ی اصلی  در راه تبلیغ و ترویج خویش بهره می‌برد.
1. سوق دادن تمام مباحث اعتقادی و دینی در مواجهه با اهل‌سنت
این جریان با سوءاستفاده از تعصبات مذهبی مردم، تمامی مطالب دینی را به سمت مخاصمه و مواجهه با اهل سنت سوق می‌دهند و تنها از دریچه‌ی تنگ اختلافات شیعه و سنی به تمام مسائل دینی نگاه می‌کنند؛ با این رویکرد است که مبلغین این جریان تنها به بیان مسائلی می‌پردازند که شیعه و سنی در آن اختلاف داشته و آنها می‌توانند با دامن زدن به این مباحث به تشدید دشمنی‌های دینی و مذهبی بپردازند. از این جهت بسیاری از آموزه‌های مهم دینی، همچون توحید و نبوت،  توسط این جریان مورد غفلت واقع شده و پیروان این جریان، به این اصول عقاید اسلامی نیز تنها از نگاه اختلاف مذهبی شیعه و سنی نگریسته و لذا پاسخی مناسب و منطقی در برابر شبهات دیگران ارائه نمی‌کنند. افزون بر این، اگرچه این جریان بر بحث ولایت ائمه اطهار-علیهم السلام- تأکید ویژه‌ای دارند، اما معمولاً به طرح مباحث حاشیه‌ای پیرامون ولایت پرداخته و در مواجهه با اهل‌سنت مطالبی را مطرح می‌کنند که اعتقاد به آنها نقشی در اثبات موضوع ولایت ندارد، بلکه می‌تواند عامه‌ی مسلمانان را از خط ولایت دور ساخته و درگیر مجادله‌ها و مخاصمه‌های بی‌حاصل مذهبی نماید.
 
2. اصل کردن فروع و فرع ساختن اصول
همان‌گونه که بیان شد هنر این جریان پرداختن به حواشی و مهمل ساختن مطالب اصلی است. آن‌گونه که این جریان در مباحث دینی، مطالب مهم و اصلی را به حاشیه می‌راند و مطالبی را برجسته نموده و اصل نشان می‌دهد که می‌توانند به وسیله‌ی آنها پیروانشان را به مخاصمه با مخالفانشان فرا خوانند. نمونه آن‌که پیرامون وقایع حادثه عاشورا بعضی از مسائل فرعی تاریخی را برجسته ساخته و به منزله‌ی اصول خدشه‌ناپذیر مذهبی از آنها یاد می‌کنند، آن‌گونه که اگر درباره این موارد بعضی از دانشمندان فرهیخته شیعه اظهارنظرهای تاریخی و علمی داشته باشند، به لعن و دشنام‌گویی نسبت به آنها پرداخته و این سخنان را دلیل انحراف از نهضت امام حسین علیه‌السلام می‌دانند. راست این‌که فروع جزئی تاریخی همچون عروسی حضرت قاسم علیه‌السلام و یا وجود فرزندی به نام حضرت رقیه برای امام حسین علیه‌اسلام از مطالبی نیستند که علمای فرهیخته تشیع همچون شهید مطهری به خاطر اظهارنظر علمی پیرامون آنها مورد لعن و دشنام واقع شوند و گفته‌های آنها مخالفت با امام حسین علیه‌السلام تفسیر شود. البته این رویه منحصر به وقایع حادثه عاشورا نیست و از سوی این جریان در تمام مقولات دینی و مذهبی دنبال می‌شود.
 
3. دامن زدن به تعصبات کور مذهبی و ترویج انحصارگرایی در اندیشه دینی
اگرچه این جریان رسالت خویش را در مقابله و دشمنی با جریان وهابیت می‌بیند و حتی با این عنوان دشمنی و مخاصمه‌ی خویش با اهل سنت را توجیه می‌کند، اما در رفتار و عمل، همسو و هم‌جهت با وهابیت حرکت نموده و از این جهت، انطباق کلی میان آنها وجود دارد. توضیح بیشتر این‌که جریان وهابیت افزون بر انحراف فکری و برداشت‌های ناصواب از شریعت اسلام و آموزه‌های دینی، در انحراف شدید رفتاری به سر برده و با مطلق‌گرایی و انحصارگرایی شدید دینی کوچک‌ترین مخالفت با اندیشه‌های خویش را عامل خروج از مسیر شریعت و کفر دیگران می‌داند. از همین رو وهابیت نه تنها به تکفیر شیعه و دشمنی با آن می‌پردازند، بلکه دیگر مسلمانان را نیز منحرف دانسته و ابایی در تکفیر آنها نیز ندارند. جریان افراط‌گرای شیعه نیز همچون وهابیت کم ترین زاویه با اندیشه‌های خویش را برنتافته و با معرفی افکار و حتی عادات التقاطی خویش به عنوان یک معیار برای پذیرش شریعت، تکفیر و تفسیق مسلمانان و حتی دیگر شیعیان را در دستور کار قرار داده است.
 
4. فرقه سازی در درون تشیع و مصادره‌ی عنوان تشیع
بعد از به وجود آمدن فرقه‌هایی همچون بهاییت از درون تشیع، که خود را دین و مذهبی نو معرفی نموده و عملاً از مذهب تشیع جدا شدند، توطئه‌ای جدید در دستور کار دشمنان اسلام قرار گرفت و آن این‌که افرادی در لباس عالمان دینی به ترویج افراط‌گرایی مذهبی در شیعه پرداخته و با مصادره‌ی نام تشیع برای تفکر خویش، دیگر شیعیان را فرقه‌هایی منحرف و جداشده از تشیع معرفی کنند. چنان‌که در چند سال اخیر شاهد آن بوده‌ایم که مزدورانی در خارج با استفاده از ابزارهای فراوان رسانه‌ای، ضمن ترویج افراط‌گرایی در تشیع، شیعیان مخالف خویش را باعناوینی همچون بتریه، دجالیه، بکریه، عمریه و... مورد خطاب قرار داده و از دایره تشیع خارج می‌دانند.
 
5. ترویج روحیه اخباریگری
اخباریون گروهی از شیعیان بودند که در به دست آوردن احکام فقهی تنها به روایات و احادیث اکتفا می‌نمودند و منکر اجتهاد و کاربرد قواعد اصول فقه در استنباط شرعی بودند. از نگاه اخباری‌ها ظواهر قرآن، حجت نبوده و کسی جز ائمه طاهرین- علیهم‌السلام- قادر به فهم و تفسیر قرآن نیست. افزون بر این، آنها معتقدند عقل حق دخالت در احکام شرع را ندارد و اساساً شرع آمده است تا باب عقل را مسدود کند. اصطلاح اخباریون معمولاً در مقابل اصولیون به کار می‌رود که آنها معتقدند که در استنباط احکام شرعى اسلام به استناد ادله تفصیلى از قرآن، سنت، عقل و اجماع می‌توان عمل کرد. همچنین اصولیون از علم اصول فقه و قواعد عقلی آن در استنباط احکام از روایات و به دست آوردن احکام شرعی بهره می‌برند. با این توضیح مشخص شد که از اصطلاح اخباری‌گری بیشتر در قلمرو فقه و احکام عملی یاد می‌شده است و اگر کسانی از مرگ رسمی اخباری‌گری در میان شیعه در قرون پیشین گزارش می‌دهند، مقصود اخباری‌گری در حیطه‌ی فقه است. با این همه، روحیه‌ی اخباری‌گری همچنان زنده است و کسانی هستند که در وادی فقه خود را مجتهد می‌نامند ولی عملاً در سایر موضوعات اخباری‌گری را طریقه‌ی خویش قرار داده‌اند.  به دیگر سخن این عده جمود، تحجر و بسته ذهنی را در مسائل عقیدتی و کلامی حکم‌فرما نموده و دخالت عقل را در عرصه‌ی دین ممنوع ساخته‌اند. همچنین این عده همانند اخباریون بدون بررسی سندی روایات، به روایات استناد نموده و ملاک صحت روایات نزد ایشان، تطابق روایات با اندیشه‌های آنها می‌باشد. متأسفانه جریان افراط‌گرای شیعه به نحوی گسترده در حال ترویج روحیه‌ی اخباری‌گری در جامعه شیعه هستند، آن‌گونه که پرداختن به مسائل عقلی همچون فلسفه را کفر و الحاد دانسته و در این مسیر حتی ابایی از تکفیر مراجع و علمای بزرگ شیعه ندارند؛ چنانچه عارف و مرجع وارسته‌ای همچون آیت الله العظمی بهجت به خاطر آن‌که بهره‌ای از علوم عرفان نظری داشت، توسط این جریان منحرف خوانده شده و- نعوذ بالله- با عنوان ملحد و کافر از او یاد می‌شود. فراموش نکنیم که رهبر کبیر انقلاب امام خمینی پیش از این هشدارهای کافی و لازم را در پیام منشور روحانیت برای خواص انقلاب بیان نموده بودند و با بیان هشدار که«طلاب عزیز لحظه‏اى از فکر این مارهاى خوش‌خط‌وخال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى‏اند و دشمن رسول اللَّه.» این خاطره را بازگو نمودند که: « در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‏اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى‏گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى‏شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود.»
6. ارائه چهره‌ای غیبی و دست نیافتی از شریعت اسلام
این جریان در راستای اهداف دشمنان اسلام، چهره‌ای سکولار از دین اسلام ارائه نموده و آموزه های دینی اسلام را به گونه‌ای تفسیر و بیان می‌نمایند که دین اسلام در نگاه مخاطبین آن به عنوان «دین آخرت» شناخته شود. در همین  راستا این جریان با بیانِ فسلفه دین مخالف بوده و با بیان تفاسیری غیبی از آموزه‌های اجتماعی دین اسلام آنها را بی‌ارزش می‌سازند. مثلاً در نگاه ایشان قیام امام حسین علیه‌السلام تنها وظیفه‌ای خاص برای آن حضرت بوده که از ناحیه خداوند به ایشان الهام شده بود، وظیفه‌ی شیعیان نیز در قبال این قیام تنها عزاداری و سوگواری است که آن نیز دستوری غیبی و الهی می‌باشد، با این نگاه نباید درباره‌ی فلسفه قیام امام حسین علیه‌السلام و یا اهداف عزاداری سخنی گفته شود.  همچنین این جریان با ارائه تفسیری غیبی و ورا مادی از قیام حضرت صاحب‌الزمان هرگونه حرکت به سمت جامعه عدل مهدوی را حرکتی باطل معرفی می‌کند و انتظار فرج آن حضرت را در اعمالی فردی همچون دعا و نیایش خلاصه می‌نماید.
 
7. سیاست زدگی در عین ترویج شعار«جدایی دین از سیاست»
جریان افراط گرای تشیع اگرچه همواره حامی شعار «جدایی دین از سیاست» هستند اما این شعار را تا هنگامی دنبال می‌کنند که عمل به این شعار برای طاغوت‌های زمان و دشمنان اسلام فایده‌ای داشته باشد، اما در مقابل حکومت اسلامی ملت ایران آنها نیز همسو با جریان استکبار مواضعی سیاسی اتخاذ کرده و با برجسته کردن بعضی از مشکلات اقتصادی و فرهنگی به مبارزه عملی با آن نظام جمهوری اسلامی می‌پردازند. به دیگر سخن، این شعار آنها خود یک شعار سیاسی است و برای توجیه سلطه‌ی طاغوت‌ها بر مسلمانان به وجود آمده است، زیرا این جریان در مواردی که طبق اصول مذهبی و دینی باید موضع‌گیری در مقابل طاغوت‌های زمان داشته باشند با عنوان «جدایی دین از سیاست» از آن سر باز می‌زنند، ولی در مقابل جریان انقلابی مردم مسلمان ایران با عنوان عمل به وظیفه‌ی دینی شدیدترین موضع‌گیری‌ها را دارند. دراین‌باره نیز امام خمینی- قدس سره- در پیام منشور روحانیت بهترین بیان را داشته‌اند: «در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‏شنیدى که شاه شیعه است! ... خون‌دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‏اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‏ها بود که هر کس کج راه مى‏رفت متدینتر بود... ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمى‏توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مى‏دهد و از همه شکننده‏تر، شعار گمراه‏کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمى‏شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله‏اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مى‏شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند...در آن زمان روزى نبود که حادثه‏اى نباشد، ایادى پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمت‌ها متوسل شدند حتى نسبت تارک الصلاة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند مى‏دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مى‏گریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى مى‏خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده‏اى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عده‏اى وابسته که چهره‏شان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مى‏نمودند. آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس‌مآبی و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست‌بازان امروز شده‏اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمى‏دادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز  با هماهنگى چپی‌ها و سلطنت‌طلبان و تجزیه‌طلبان کردستان تنها یک نمونه است که مى‏توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولى دست برنداشتند و از کودتاى نوژه  سر در آوردند، باز خدا رسوایشان‏ ساخت. دسته‏اى دیگر از روحانى‏نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى‏دانستند و سر به آستانه دربار مى‏ساییدند، یک‌مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس‏نماهاى بی‌شعور مى‏گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گویند مسئولین نظام کمونیست شده‏اند! تا دیروز مشروب‌فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مى‏دانستند، امروز از اینکه در گوشه‏اى خلاف شرعى که هر گز خواست مسئولین نیست رخ مى‏دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى‏دهند! دیروز «حجتیه‏اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابیون شده‏اند! «ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته‏اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدس‏نماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایه‏ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‏هاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.»( صحیفه امام، ج‏21، ص: 282)
 
این سخنان و درد دل‌های امام راحل هنگامی برای ما روشن می‌شود که در فتنه سال 1388 این جریان‌های افراط‌گرا، بی‌حرمتی‌هایی را که به اسلام و مقدسات آن صورت گرفت و از جمله شکسته شدن حرمت روز عاشورا را ندیدند، اما در مقابل، با عنوان دلسوزی برای منافقین و گروه‌های معاندی همچون بهائیت، ملی‌گراها و...، برخورد جمهوری اسلامی با آنها محکوم را نمودند.
8. تخریب جریان فقاهت در شیعه و مرجعیت یافتن کسانی که صلاحیت مرجعیت ندارند
این جریان از یک‌سو با بیان تهمت‌های گوناگون اجتماعی، سیاسی و مذهبی به تخریب جریان اصیل فقاهت و مرجعیت در تشیع می‌پردازند و از دیگر سوی، با ابزارهای رسانه‌ای فراوان کسانی را به عنوان مرجع معرفی می‌نماید که بهره‌ی کافی از فقاهت و اجتهاد نداشته و در راستای منافع دشمنان اسلام قدم برمی‌دارند. در بیانی دقیق‌تر باید گفت این جریان درصدد است که محوریت سنجش اعلمیت و فقاهت مراجع را از مجامع علمی حوزه خارج نموده و با واگذاری آن به دست مردم، با ابزارهای رسانه‌ای همچون ماهواره‌ها شخصیت‌های مورد نظر خویش را به عنوان مرجعیت شیعه غالب نماید. در همین راستا شاهد آنیم که مرجعیت در میان این جریان‌ها حالت موروثی به خود گرفته و در یک خاندان خاص تبلیغ می‌شود، آن گونه مراجع این جریان پیش از وفات، مقدمات به مرجعیت رسیدن یکی از اعضای خانواده خویش را فراهم می‌نماید، اگرچه فرد مورد نظر از دید فضلای حوزه‌های علمیه، شروط علمی و اجتماعی لازم را برای عنوان مرجعیت را نداشته باشد.
 
آنچه گذشت بیان مختصری از بعضی ابزارها و سرمایه‌های جریان افراط‌گرای شیعه بود که این جریان با استفاده از آنها به تبلیغ خویش و مبارزه با جریان اصیل شیعه می‌پردازند، هرچه هست مبارزه فرهنگی با این جریان نیاز شناخت بهتر و بیشتر این ابزارها و راه‌کارهای مقابله با آنها دارد.

وقتی داعش رسما اعلام میکند رهبر القاعده را آدم نمی‌داند


«تو امروز خودت و القاعده‌ات را در مقابل دو گزینه قرار داده‌ای که سومینی ندارد: یا به خطای خودت ادامه دهی ... و شکاف و جنگ بین مجاهدین در عالم کماکان ادامه یابد. یا آنکه به لغزش و خطای خود اعتراف کنی و در صدد اصلاح و جبران آن برآیی.»
گروه بین‌الملل مشرق - بیست و یکم اردیبهشت بود که پیام صوتی جدیدی از سخنگوی رسمی داعش ابومحمد العدنانی منتشر شد. این پیام صوتی که عنوانش بود «ببخشید امیر القاعده»، حاوی حملات شدیدی به رهبر این سازمان اَیمَن الظواهری بود. هر چند باب صلح را به روی او باز می‌گذاشت، اما با شرط و شروطی «داعشی»! هرچند که محال است ظواهری این شروط را بپذیرد چراکه به نظر نمی‌رسد تحمل تبعات آن را داشته باشد.

وقتی داعش رسما اعلام میکند رهبر القاعده را داخل آدم نمی‌داند! /داعش خطاب به القاعده: خروج از سوریه محال است
به نوشته‌ی صهیب عنجرینی (یکی از محققین برتر گروه‌های تکفیری) در رونامه الاخبار، با سخنان اخیر ابومحمد العدنانی فصل جدیدی از جنگ کلامی بین القاعده و داعش آغاز شد. تندی این پیام صوتی را می‌توان بی سابقه شمرد، پیامی که دروازه‌‌ی «جنگ داخلی جهادی» را کماکان بازِ باز نگه داشت.

سخنگوی داعش، بخشی زیادی از پیام طولانی اش (پیامی سی و دو دقیقه ای) را به ذکر تاریخ روابط بین دو سازمان اختصاص داد. عدنانی، در ابتدا با ذکر نمونه‌هایی از سران پیشین القاعده آغاز نمود (کسانی چون اسامه بن لادن و سلیمان بوغیث کویتی سخنگوی القاعده و ابومصعب الزرقاوی) تا به استناد به روش آنها، «انحراف القاعده از روش و مسیر خود» را ثابت کند، چیزی که به قول او «این القاعده‌ [قاعدة الجهاد، پایگاه جهاد]ی بود که ما می‌شناختیم و روشش اینطور بود. هر کس روشش را تغییر دهد ما هم نظرمان را نسبت به او تغییر می‌دهیم.»

سخنگوی داعش تأکید کرد که «بیعت» پیشین با القاعده از سر «میل شدید به حفظ وحدت جهاد جهانی» بوده است. عدنانی به این ترتیب میخواست ثابت کند که بیعت پیشین با سازمان القاعده بیعت «تقدیر» [حفظ شأن و جایگاه] بوده نه بیعت «تبعیت».
عدنانی تأکید کرد که «دولت [اسلامی عراق و شام] در طول دو سال گذشته و برای حفظ وحدت کلمه و وحدت صفوف مجاهدین، جلوی سربازان خود را گرفته و خشمش را فرو خورد ... تاریخ این را ثبت کند که القاعده حق بزرگی بر گردن ایران دارد[!! یعنی به نفع ایران کار کرده است!] ... و به واسطه‌ی القاعده است که دولت [اسلامی عراق و شام] رد سرزمین حرمین [عربستان] فعالیت نمی‌کند و به این ترتیب گذاشته است که آل سعود از نعمت امنیت برخوردار باشند.»

عدنانی سپس روی کلام را به رهبر فعلی القاعده ایمن الظواهری برگردانده و گفت: «نه تو و نه کسانی که پیش از تو بودند هرگز به عنوان امیری که با سربازانش حرف می‌زند یا به شکل امر، با ما صحبت نکرده‌اند

وقتی داعش رسما اعلام میکند رهبر القاعده را داخل آدم نمی‌داند! /داعش خطاب به القاعده: خروج از سوریه محال است
ابومحمد الجولانی
به رغم لحن آرام صحبت در اینجا و حفظ احترام شکلی برای ظواهری، عدنانی تا جایی که می‌شد سعی کرد ثابت کند نظرات ظواهری اشتباه است. مثلا در چندین عبارت ظواهری را به «چند پاره کردن صفوف مجاهدین» متهم کرده و این داستان را مدام با ارتباط دادنش به رهبر جبهة النصرة ابومحمد الجولانی صورت می‌داد. از جمله در جایی از این پیام گفت: «... فاجعه در شام، ناگهان بروز کرد. و امت با این شوک مواجه شد که تو بیعت شخص خائن فریبکار [جولانی] را پذیرفتی» ... «با تأیید خیانت فرد خیانتکار و با یاری او، مسلمانان را ناراحت کردی» ... «تو کسی هستی که فتنه را برپا کردی و روی آتشش نفت پاشیدی» ... «شیخ اسامه رحمه الله کلمه ی مجاهدین را یکی کرد و تو آن را چند دسته کردی و به بدترین شکل ممکن پاره‌پاره‌اش نمودی»

به نظر می‌رسد که عدنانی در این پیام، صلحی با شروط «داعشی» را به ظواهری پیشنهاد می‌‌‌دهد، البته با چاشنی تهدید پنهان در صورت نپذیرفتن او: «تو امروز خودت و القاعده‌ات را در مقابل دو گزینه قرار داده‌ای که سومینی ندارد: یا به خطای خودت ادامه دهی ... و شکاف و جنگ بین مجاهدین در عالم کماکان ادامه یابد. یا آنکه به لغزش و خطای خود اعتراف کنی و در صدد اصلاح و جبران آن برآیی.

و ما دوباره دست‌ [دوستی]مان را به سوی تو دراز می‌کنیم.» البته این «دراز کردن دست دوستی» مشروط شد به کنار گذاشتن جولانی: «از تو می‌خواهیم که اولا از خطای کشنده‌ات عقب‌نشینی کنی و بیعت خائن فریبکار پیمان شکن [جولانی] را رد کنی ... این تو بودی که آتش فتنه را برافروختی و این خود تویی که اگر بخواهی می‌توانی آن را خاموش کنی.» البته عدنانی شرط دیگری را هم مطرح کرد که «عمق شرعی» ظواهری را هدف قرار می‌داد: «از تو می‌خواهیم که راه و روش خود را اصلاح کنی و با صدای بلند رافضی‌های مشرک نجس را تکفیر کنی.» [گفتنی است که ایمن الظواهری در عین کفر آمیز خواندن عقاید پیروان اهل بیت، مدعی است «عوام شیعیان» چون به قول او «خیال می‌کنند که این عقاید اسلامی است» کافر نیستند!]

وقتی داعش رسما اعلام میکند رهبر القاعده را داخل آدم نمی‌داند! /داعش خطاب به القاعده: خروج از سوریه محال است
در ادامه ی این پیام صوتی، سخنگوی داعش، کشیدن درگیری به میادین منطقه‌ای را (که از پیام قبلی‌اش شروع کرده بود) ادامه داد و از رهبر القاعده خواست «علنا ارتداد ارتش مصر و پاکستان و افغانستان و لیبی و تونس و یمن را اعلام کنی ... و در دعوتی صریح و روشن بخواهی که مسلمانان روش‌های مسالمت آمیز را کنار بگذارند و سلاح به دست بگیرند با این مرتدان، جهاد و نبرد مسلحانه کنند. خصوصا در مصر برای جنگ با ارتش سیسی. ضمن آنکه از مرسی مرتد هم اعلام تبری کنی و کنند

ابومحمد العدنانی از ظواهری خواست «ارث اسامه را از بین نبرد» و تاکید کرد «ما از تو چیزی نخواسته‌ایم جز اموری که مشروع و حتی بر تو واجب است. قضایا را طوری جور کن که حکیم باشی [پیروان ظواهری، به او لقب حکیم امت می‌دهند] و آتش فتنه‌ای که خودت سبب برافروختنش بودی را خاموش نمایی. فتنه‌ای که با آن خودت و القاعده‌ات را تبدیل به جوک کرده‌ای و آن را بازیچه‌ای کرده‌ای در دست یک پسربچه‌ی خائن چشم سفید بیعت شکن که حتی ندیدی‌اش [ابومحمد الجولانی] و اجازه‌ داده‌ای که با شما بازی کند همانطور که بچه با توپ، بازی می‌کند.»

وقتی داعش رسما اعلام میکند رهبر القاعده را داخل آدم نمی‌داند! /داعش خطاب به القاعده: خروج از سوریه محال است
 اَیمَن الظواهری
بعد از این بود که عدنانی به صورت واضح اقدام به تهدید کرده و گفت: «اقدام کن و از نهایت بد، بترس.»
در بخشی از این پیام، عدنانی به تفصیل مشغول پاسخ‌‌گویی به پیام اخیر ظواهری شده و با پرسیدن سؤالاتی سعی در ابطال حرف‌های ظواهری داشت: «از تو می‌پرسیم این نوادگان ابن ملجم که در یک پیام صوتی‌ات به آن اشاره کردی کیستند؟ این‌ها چه کسانی‌‌اند که همه‌ی مسلمانان باید در مقابلشان بایستند؟ این ادامه دهندگان راه قاتلین عثمان کیستند؟ می‌خواهیم با شجاعت این عباراتت را توضیح دهی.»

عدنانی همچنین سعی نمود که مسئولیت خون «مجاهدین» را هم بر گردن ظواهری بیندازد چون «سربازانت در شام، در جبهه‌ی جولانی [جبهة النصرة] و هم‌پیمانانشان از جمله جبهة ضرار [جبهة اسلامی] و مجلس نظامی کفری [شورای نظامی ارتش آزاد] و مابقی صحوات [گروه‌های نظامی ضد مجاهدین] اینطور برداشت کرده‌اند که مقصود، سربازان دولت [اسلامی عراق و شام]اند. فلذا همه‌شان فرمانت را پذیرفته و خون مهاجرین وانصار [سوری‌های تکفیری و تکفیریون خارجی وارد شده به سوریه] را مباح شمردند.»

در موضوع دادگاه مستقلی که ظواهری در پیامش خواستار تشکیل آن شده بود هم عدنانی تأکید کرد که این «امری‌ است محال... چون تو مسلمانان را به دوسته تقسیم کرده‌ای که دسته‌ی سومی ندارد و هیچ کس از این دو گروه خارج نیست: دسته‌ای همراه با دولت [اسلامی عراق و شام] و یارانش و دسته‌ای که همراه با درخواست‌کنندگان تشکیل دادگاه مستقل هستند. پس بر روی زمین هیئت مناسب مستقلی که مرضی الطرفین باشد نخواهی یافت.»

وقتی داعش رسما اعلام میکند رهبر القاعده را داخل آدم نمی‌داند! /داعش خطاب به القاعده: خروج از سوریه محال است
بمب عدنانی در این صحبت ها جایی بود که خواستار «انتخاب خلیفه‌ای برای امت» شد: «آیا در بین مسلمانان یک مرد صالح نیست؟ ... مردی دارای عقل و درک رشد یافته که مسلمانان انتخابش کنند و او هم علنا کفرش نسبت به طاغوت را اعلام کند ... و آن وقت با او بر این مسیر بیعت کنیم و او را به عنوان خلیفه نصب کنیم و به همراه کسانی که از او پیروی می‌کنند با کسانی که با او مخالفت می‌کنند بجنگیم. به این شکل این چند دستگی و این اختلافات پایان یابد و هیچ امارت شرعی‌ای جز امارت او باقی نماند.» عدنانی این پیشنهاد را «تنها راه حل» خواند که «راه حل دیگری جز آن وجود ندارد.»

اما در موضوع عقب‌نشینی داعش از شام (که درخواست اصلی ظواهری بود) هم عدنانی اعلام کرد: «دیگر تکرار نخواهیم کرد که این مسئله شبه محال است ... دیگر تکرار نخواهیم کرد که امروز که بعضی‌ها با نُصیری ها [اشاره به نظام سوریه] ساخت و پاخت کرده و مناطق تحت نفوذشان را به آن فروخته‌اند (اشاره به توافقنامه تخلیه حمص از مسلحین)، شام حالا بیش از گذشته به دولت [اسلامی عراق و شام] نیاز دارد.


ما می‌گوییم حتی اگر القاعده راضی باشد که مجاهدین [یعنی داعش] به صورت دوطلبانه از سرزمینی که در آن طبق شرع خدا حکم می‌رانند عقب‌نشینی کنند و آن را در سینی طلا تقدیم ائتلاف جربا و صندوق‌های رأیش [تکفیریون، انتخابات را موجب کفر می‌دانند] و هیئت سلیم ابلیس [ادریس] و شورا[ی نظامی] اش و دسته‌های خلافکار حیانی و عفش و خلافکار‌های جمال و الزنکی و جبهه [اسلامی] و جبهه‌ی خائن فریبکار (جولانی، جبهة النصرة) و دزدها و کفتارهای عضو آن کنند، حتی اگر القاعده به این راضی باشد، پروردگار ما و دین ما به این راضی نخواهند بود.»

وقتی داعش رسما اعلام میکند رهبر القاعده را داخل آدم نمی‌داند! /داعش خطاب به القاعده: خروج از سوریه محال است
عدنانی سپس خطاب به ظواهری گفت: «منتظر پاسخ حکیمانه‌تان هستیم، پاسخی که با آن ابهام‌هایی که از پیام صوتی اخیرتان ایجاد شد را پاک کنید.» و بعدخطاب به مسلمان تأکید کرد «اختلاف بین دولت [اسلامی عراق و شام] و القاعده یک اختلاف بنیانی است ... نه بر سر اینکه چه کسی با چه کسی بیعت کند و چه کسی مرجع چه کسی است.»

در انتها، سخنگوی داعش سخنش را خطاب به «افکار عمومی جهادی» به پایان برد و درخواست کرد «همه شاخه‌های القاعده در همه‌ی سرزمین‌ها بیانیه‌هایی رسمی انتشار داده و موضعی واضح و صریح اتخاذ کنند: نظرتان درباره راه و روش دولت [اسلامی عراق و شام] و حکمتان درباره‌ی آن چیست؟»
 
*آنچه در نقل قول‌ها و مصطلحات این نوشتار آمده، به معنای تأیید مضمون آن نیست و تنها به جهت حفظ امانت و آشنایی دقیق مخاطب با طرز تفکر دشمن، به صورت عینی نقل شده است.